- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مناجات استقبال از ماه رمضان و روضه سیدالشهدا
پشت درب خانهات بر خاک، صورت میکشم تا که تحویلم بگیری، از تو منت میکشم بـنـدگـان مـخـلـصت آمـادۀ مـهـمـانیاند آن قدر خالیست دستانم، خجالت میکشم غفلتم باعث شد از چشمت بیافتم با گناه هرچه خواری میکشم از دست غفلت میکشم کور خوانده نفسِ اماره، دلم دست علیست هرچه هم باشم مگر دست از ولایت میکشم؟ با ولای مـرتـضی آقای این عـالـم شـدم بیعلی یک لحظه هم باشم، حقارت میکشم دور ماندم از وطن، از صحن ایوان نجف یاد انگور ضریحش، آهِ حسرت میکشم تا که چشمم تر شود یاد لب خشک حسین جای سرمه، بر دو چشمم خاک تربت میکشم دور از هیئت شدن یعنی نفس تنگیِ من زیر این پرچم، نفس، آرام و راحت میکشم یک توسـل بر رقـیه حاجـتـم را میدهد بیخودی گاهی پیِ حاجت، ریاضت میکشم دیدهای بابا مرا؟! هـمراه عمههای خود در سنـین کـودکی درد اسـارت میکشم چند جای اسـتخـوانهای نحـیـفم له شده هر تکانی میخورد جسمم، مشقت میکشم چند روزی میشود چیزی نگفتم با کسی من خجالت از سخن گفتن به لکنت، میکشم
: امتیاز
|
مناجات استقبال از ماه مبارک رمضان
ماهی به روشنایی رحـمت دمیده است مـهـمـانـی خـدای تـعـالی رسـیـده است بـر بـنـدگـان سـائـل خـود بـانـی وجـود خوانی به وسعت كرم و جود چیده است چون گُـل شكـفـتـهانـد تـمـامی مـؤمـنان زیرا نسـیم رحـمت یـزدان وزیده است در حـیـرتم چگـونه بیـایم، كه میـزبـان زین میهـمان غمزده خـیری ندیده است از بس كه شعـلهور شدم از آتـش گـنـاه اشكم به روی چهره، زخجلت چكیده است رسوا نكرده است مرا بین خاص و عام پرده به روی معصیت من كشیده است عـمـری اسـیر پـنجۀ نفـس و گـنه شـدم رنگی به رُخ ندارم و رنگم پریده است رو كردهام به رأفـت پروردگار خویش آوای ربـّـنــای مــرا او شـنــیــده اسـت بـاور نمیكـنم! كه شـدم تحـبـس الـدعـا زیرا خدا مرا به سوی خود كشیده است سیراب میشود ز کوثر رحمت هرآن كسی از جام عفو و رحمت یزدان چشیده است غافل مشو «وفایی» ازین مه، كه كردگار این ماه، برای عـفـو گـنه برگزیده است
: امتیاز
|
مناجات استقبال از ماه رمضان و روضه سیدالشهدا
تـو بـاز مـرا خـوانـدهای امّـا نـگـرانـم از فـیـض مـنـاجات سـحـر بـاز بـمانم من چند صباحیست که در غفلت محضم بیدار کن ای دوست ازاین خواب گِرانم شعـبان و رجب را به بطالـت گذارندم با دست تُهـی راهی (شَهـرُ الرَّمَضانم) این فکر که از چشم تو یک روز بیفتم دَردیست که مِثلِ خُوره اُفتاده به جانم توفـیـق بـده تا که در این مـاه مـبارک جز ذکر تو چـیـزی نـشود ورد زبـانم سـوگـنـد بـه قـاری سـر نـیـزه؛ الـهـی سی وعـده سـر سـفـرۀ قـرآن بـنـشـانم بـگـذار که بـا یـاد لـب تـشـنـۀ آن شـاه در بین مناجـات کـمی روضه بخـوانم بـا یـاد تـن بیرمـقـش مـوقـع مـغـرب خوب است که از کف برود تاب و توانم (بَرداً وَ سَلاما)ست به من آتش دوزخ چون سوخته دل از غم آن سوخته جانم من آرزویم کربـبلا در شب قـدر است بگـذار خودم را به ضریحـش برسانـم
: امتیاز
|
مناجات با خدا، پایان ماه رجب و شعبان و آغاز رمضان
بیتو ای جان جهان، جان و جهان را چه کنم؟ خود جهان میگذرد، ماندن جان را چه کنم؟ ماه شعبان و رجب، نم نم اشکی شد و رفت خانه ابریست خدایا! رمضان را چه کنم؟ شـانه بر زلـف دعـا میزنـم و میگـریم موسی من! تو بگو روز و شبان را چه کنم؟ صاحب حیّ علی ...! لقمۀ نوری برسان سحر از راه رسیده ست، اذان را چه کنم؟ کـاتـبـان تـو مــرا خـطّ امـانـی دادند ... کـشتۀ خال توأم، خـط امـان را چه کنم؟ کاشکی جرم عـیان بودم و تقـوای نهان پیش تقوای عیان، جرم نهان را چه کنم؟ کاش میشد که سبکتر شوم از سایۀ خویش آفـتابا تو بگو! خـواب گران را چه کنم؟ زخم شمشیر اگر قوت سحرگاه من است وقت افـطار ولی زخم زبان را چه کنم؟ رنجـه از طعنـۀ پـیـران پـریـشان نـشدم با چهل چله جنون پند جوان را چه کنم؟ غـرقـۀ مـوج رجز، گـم شـدۀ بحر رمـل سینه خالی ز معانیست، بیان را چه کنم؟
: امتیاز
|
مناجات ماه رمضانی با خداوند رحمان
ای خطا پوش، خـطا کار تو باز آمده است واکن آغـوش! گـنهکار تو باز آمده است هرکجا رفت جز این در، به در بسته رسید پشت در مانده به دربار تو باز آمده است رفت سربار کسی غـیر تو باشد که نشد پهن کن سفـره که سربار تو باز آمده است به خریداری یوسف همهجا رفت و نبود با کـلافـی سر بـازار تو بـاز آمـده است روزه داری که شده تشنۀ من لی غیرک بر سر سـفـرۀ افـطـار تو بـاز آمده است گرم سبحانکَ یا مومن و یا وهاب است با اجـرنـایِ من الـنّـارِ تو بـاز آمده است راهـبـاً راغـبـاً و راجـیـاً و خـائـفـاً است گر ابـوحـمزه به دیدار تو باز آمده است لا تـؤآخـذنی أَلا عـشق! که با سوء عمل سر این کوچه بدهکـار تو باز آمده است هـاربٌ منکَ إلیک است و گرفـتار گناه گر به سوی تو گرفتار تو باز آمده است قـدر را قـدر ندانست و پشیـمان برگشت واکن آغـوش! گـنهکار تو باز آمده است
: امتیاز
|
مناجات با خداوند و روضه سیدالشهدا علیه السلام
با هق هقم به سمت تو یا رب دعا کنم تا درد تـوبـههـای شـکـسـته دوا کـنم برگـشتهام به سوی تو یا ایها العـزیز تا کـیـل بیپـنـاهی خـود را گـدا کـنم دنـیـا اذان عـاشـقیام را شنـیده است بـایـد بـه مـهــربـانیتـان اقـتـدا کـنـم دلـتـنگیام عـزیـز دلـم داده جـرأتـی تـا بـر لـبـم حـکـایت نـام تو را کـنـم خواب از سرم پریده، هوایم پریدن است ای خوش دمیکه قصد سفر تا شما کنم این اشک ها که قابل درگاهـتان نبود بـایـد بـسـاط روضـۀ سـقـا بـپـا کـنـم افـتـاده دست بر ورق خـیـس کـربلا باید عـمـود خـیـمـۀ دل را جـدا کـنـم بی شک گناه دفـتر من پاک میشود وقـتـی لبـاس هـیـأتـیام را صدا کـنم من روزهام به یـاد لـبـان حـسین بود این روزه را به روضۀ مکشوفه وا کنم شاید که بیادب شده این بندهات ولی با « یاحسین » کـار تو را یا خدا کنم باران لطف؛ حـق دلم نیست، واقـفـم این شِکـوه جز کنار تو اما کجا کنم؟ من خستهام از این که خودم بودم و خودم یک دم مرا ز بـند خـودمها رهـا کنم
: امتیاز
|
مناجات شب قدر با خداوند رحمان
مـیـهـمانم کـردی و بـارِ سفـر آوردهام دستهـای خـالی و چـشمانِ تـر آوردهام راه دادی بیـنِ خـوبـانت منِ گـمراه را آبـرو دادی و شـرم شـعـله ور آوردهام حال و روزم را ببین و دستهایم را بگیر روسیاهـم! از گـناهـانـم خـبـر آوردهام «یا غیاث المستغیثین» «یا رجاءَالمُذنبین» «یا انیس الذاکرین» اشکِ سحر آوردهام سفرۂ لطف تو پهن و دست-خالی، سر به زیر کوهِ عصیان و ثوابی مختصر آوردهام با «لکَ صمتُ» به زنجیرش کشیدم باز هم حرص شیطان را دمِ افطار در آوردهام فصلِ دقُّ الباب شد پای دعای افـتـتاح آسـمـان آوردهای و بال و پَـر آوردهام روح من مأنوس شد با؛ یاعلیُ یاعظیم تـا خـریـدارم شـوی نـامِ پــدر آوردهام بوتراب و قاهِر الاعداء... والیَّ الولی رو به لطف حضرتِ خیرالبشر آوردهام درگذر از من، به مولانا أمیرالمؤمنین عـاصیام اما شـفـیعِ مـعـتـبر آوردهام!
: امتیاز
|
مناجات شب قدر با خداوند رحمان
ما نمک پروردهها مدیون احسان توأیم حال ما خوب است شبهایی که مهمان توأیم بوی رحمت میرسد از سفرههای ماه عشق ما به امـید عـطـای تو سر خـوان توأیم این به تو محتاج بودن عزّت دنیای ماست فخر دارد فخـر، اینکه از گـدایان توأیم با تـمام روسیـاهی هم کـلامت میشویم هر سحـر مـأنـوس با آیـات قـرآن توأیم ما به دیوار کرم عمریست تکیه دادهایم در مناجات سحـرها سر به دامان توأیم درد ما دلدادهها درد حرم را دیدن است درد ما عشق است ما محتاج درمان توأیم در نجف، طعم مناجات از عسل شیرین تر است یاعـلی، عشق خدا، دل تنگ ایوان توأیم
: امتیاز
|
مناجات شب قدر با خداوند رحمان
شـب قـدر آمـده یـا رب نـگـاهی بـه درگــاه تـو آمـد روســیـاهـی یگـانه جان پـنـاهـم ربی الـعـفـو بـبـخـشـا اشتـبـاهـم ربـی العـفـو تو مقـصـود دعـاهـای مـجـیـری تو منظور من از جوشن کبیری بگو بخشیدهای این خونجگـر را گـنـهـکـار شب قـرآن به سـر را خدا! عـبد تو مهـمان کریم است سرش در زیر قـرآن کریم است خودت بشـنو فغـان و نالهاش را عـطا کن روزی یکـسـالهاش را بـه حـق فـاطـمـه بـشـنـو دعـایـم عــزادار عــلـی شـیــر خــدایــم الــهــا، ربــنــا اســتـــغــرالــلـه بـه حـق مـرتـضی اسـتـغـفـرالله
: امتیاز
|
مناجات شب قدر با خداوند رحمان
آمدم سوی تو راهی وا کنم تا وقت هست آمدم شاید تو را پیدا کنم تا وقت هست تا شب احیای تو کارم توسل کردن است قصد دارم خویش را احیاء کنم تا وقت هست نامۀ اعمال من را میدهی در دست راست زود باید برگه را امضاء کنم تا وقت هست من امان میخواهم از« یومَ یَعَضُّ الظّالم»ت تا سحر مولای یا مولا کنم تا وقت هست آرزوهـای دراز، عـمـر مرا بر باد داد مینشینم با خودم دعوا کنم تا وقت هست ای «رفیق لا رفیق له» شدم من بی رفیق با تو حالا آمدم نجوا کنم تا وقت هست من نه آنم که «یُصِرُّونَ علیالحِنثِ العظیم» آمدم خـوب با تو تا کـنم تا وقـت هست کاشکی با یا کریم العـفوهای نیمه شب بین خوبانت، خودم را جا کنم تا وقت هست عاشقی بی دست و پایم دست داده در دعا روضهای جانکاه دست و پا کنم تا وقت هست دست من زیر عبا و پیکرت روی عبا چارهای باید بر این اعضا کنم تا وقت هست عمهات را میبرم از حـلـقۀ نامحرمان تا مراعات دل زهرا کنم تا وقت هست ای علی این خندهها در کوفه بدتر میشود کاش فکر معجر زنها کنم تا وقت هست
: امتیاز
|
مناجات و فضیلت ماه رمضان
طائرِ وصلتِ قدسی رمضان، آمده است از دَمِ عیسوی اَش مُرده به جان آمده است پُـر و پـیـمـانه کند سـاغـرِ مـسـتـانـۀ ما سروِ زیبای جنان است و چمان آمده است
: امتیاز
|
مناجات ماه رمضانی با خداوند رحمان
گنهکاران کجا هـستند ماه عـفو آمد باز خـدای مهـربـانی با نگـاه عـفـو آمد باز دوباره روزه؛ این عبد فراری را به راه آورد خدایا شکر! این بنده به راه عفو آمد باز به ذکر یاعلی و یاعظیم ما در این سیروز دل از دست شیاطین در پناه عفو آمد باز خدای مهربان العفو، خدای مهربان العفو دوباره با دعاها روحمان پرواز خواهد کرد خدا درهای رحمت را به خلقش باز خواهد کرد ابوحمزه بخوان هرشب الهی لاتـودِّبنی سحرخوان دلت هرشب نوایی ساز خواهد کرد هزار اسم خدا مخفیست در جوشنکبیر او به خَلِّصنا مِنَالنّاری به ما ابراز خواهد کرد چه سرهایی که در سجده، چه دستانی که بر بالا زمین سی روز، اینگونه به عرشش ناز خواهد کرد خدا العفو خدا العفو خدا العفو خدا العفو دم افـطار میخـوانـند وقـتی ربّنایت را دلم قرص است میبخشی گدای بینوایت را دم افطار وقتی سفرۀ احسان تو پهن است لب روزه طمع دارد فقط رزق رضایت را لبان تـشنـۀ شیـعه دم افـطـار میخـواهد بگـیـرد در بغـل قـبر شه کـربـبـلات را سر قتلت حسینمن، چه جنگی بود در گودال صدای هلهله نگذاشت بشناسم صدایت را لب تشنه سرت را از تن پاکت جدا کردند
: امتیاز
|
مناجات ماه رمضانی با خداوند رحمان
آمـده عـبـد گـنهکـار، بگـو مـیبخـشی با دلی زار و گـرفـتار، بگو میبخشی چـشـم امــیّــد به عـفـو تو خـدایـا دارم باز هم حضرت غفار، بگو میبخشی کار ما را نگذاری تو به آن آخر وقت اولـین لحـظـۀ دیـدار، بگـو میبخـشی با بـدهکار خـودت بـاز مـدارا کن، آه طلـبت را به بـدهکـار، بگو میبخشی تا که آب از سر من رد نشده کاری کن مثل آن تـوبۀ هـر بار، بگـو میبخشی من خـودم آمدهام، فـاش بگـویم خـجـلم سر به زیر آمدم ای یار، بگو میبخشی دم افـطـار فـقـط یــاد لـب عــطـشـانـم به همان روضۀ افطار، بگو میبخشی قـسمت میدهم اینـبار به عـباس عـلی به دو تا دست علمدار، بگو میبخشی
: امتیاز
|
مناجات ماه رمضانی و روضه سیدالشهدا علیه السلام
رسـیـدم ز تو عـذرخـواهی کـنم دلـم را به سمـت تو راهـی کـنـم شنیدم که میلـرزد عرش تو را اگـر از دل خـســتـه آهــی کـنـم به جان علی دست من را بگـیر فـقـیر تو هـسـتم و انت الکـبـیـر همه عـمر با یک هـدف زنـدهام به عـشـق عـلی و نجـف زنـدهام
: امتیاز
|
مناجات ماه رمضانی و روضه سیدالشهدا علیه السلام
تـشـنهام آبِ حـیـاتی برسانـیـد به من لـذّتِ صوم و صلاتی برسانید به من رمضان آمد و گـفتم: بِعَـلیٍّ ألعـفو... گوشه چشمی؛ نظَراتی برسانید به من توبه کردم به خـدا تا که محـلّم بدهید طبق عادت حـسَناتی برسانـید به من غرق در معصیتم! شوقِ هدایت دارم باز کـشـتـیِ نجـاتی برسـانـیـد به من رزقِ چشمانِ مرا بیشتر از پیش کنید کـنج هـیـأت بـرَکـاتی برسانید به من تا که جاری شوم از روضۀ جانسوزِ حسین خـبـر از آب فـراتی برسـانـید به من نگـذارید از این داغ شـبـی دق بکـنم لااقـل یک عـتـبـاتـی برسـانید به من کربلا، حرکتِ پرچم، من و بین الحرمین باز هم برگ بـراتی برسانـید به من!
: امتیاز
|
مناجات ماه رمضانی و روضه سیدالشهدا علیه السلام
روضه دارم من و افطار لبم نان حسین رزق مـاه رمضانم هـمه احسان حسین پیش از افطار شنیدم پدرم تشنه که بود زیر لب گفت فدای لب عـطشان حسین مادرم اشک فشان آب به کامم میریخت تا که من هم بشوم بیسر و سامان حسین به گـمانم که شود چادر زهـرا سـپرش هر کسی گریه کند بر تن عریان حسین این شنیدم به جنان خنده کـنان پای نهد هرکه در روضه شود مضطر و نالان حسین هر چه فخر است در عالم همه از مکتب اوست همه از کـربـبلا باشد و مـیـدان حـسین جان اگر هست به تن هدیۀ جانیست که داد همۀ هستی من زاده شد از جان حسین تاج عزّت به سرم بست ز اشک غم خود اینچنین شد که شدم تابع فـرمان حسین گفت با عزٌت خود خو کن و ذلت مپذیر با چنین کار نـشـستم سر پیـمان حـسین روزه را روضه نوشتم به غلط تا شاید بنویـسـند مـرا عـبـدِ مـسـلـمـان حـسـین گوش کن میرسد از گوشۀ گودال و زِ نِی نالـۀ فـاطـمـه و نـغـمـۀ قــرآن حـسـیـن شاهد آشفـته اگر گفت سخن عیب مکن که به خون موج زند زلف پریشان حسین
: امتیاز
|
مناجات ماه رمضانی با خداوند رحمان
معصیت بود که سوزاند عـبادات مرا بر نگـرداند به من حِس مناجـات مرا نا گزیر است گدا، دم ز عطایت بزند نیـمه شب عبد گـنه کار صدایت بزند با امید آمـدهام شـاه، فـقـیـرم، چه کـنم ترسم این است گنه کار بمیرم چه کنم من شب اول قـبـرم چه حـسـابی دارم گر بپرسند چه داری چه جوابی دارم منم و وحشت قبری که ز هر سو برسد کاش آن لحظه فقـط ضامن آهو برسد یاد دادند به ما وقـت دعا سجـده کـنیم غافـر الذنب بخوانیم تو را سجده کنیم مهر تو در دل ما هـست نمیسوزانی تو سری را که به سجدست نمیسوزانی پوستی را که لطیف است نمیسوزانی بدنی را که ضعیف است نمیسوزانی تو پشـیمان شدهها را که نمیسوزانی جـلو حـرمـلـه ما را که نـمیسـوزانی هر سـحـر ورد زبانی تو، الهی العـفو ربّ شـهـر رمضـانی تو الهی العـفـو
: امتیاز
|
مناجات ماه رمضانی و روضه سیدالشهدا علیه السلام
چون بیابان که نیازش به نم باران است بیـشتر گریه تـسلای دل سـوزان است! مـیـکـده بـاز شـد و زود دویـدیـم هـمه گفته ساقی سه دهه نوبت سرمستان است! گـفـتم اصلا نـروم! آخـر خـطـم دیگر! مادرم گفت برو!خالق تو رحمان است مـا اگـر آمـدهایـم از کـرم آل عـلیست اخـتیار دل رعیت به کف سلطان است رمضان است خـدا بـنـده نـوازی کرده سفرهاش باز شده خانه پُر از مهمان است خوب و بد ریزه خور حضرت حجت هستیم عفو در شأن شماست! طفل اگر نادان است نوکر آن ست که ازخویش دعایی نکند آنچه را خواسته ارباب! دعایم آن است سی شب ماه خدا را به علی بخـشـیدند گـریۀ هر شب ما هـدیـۀ آقـا جان است ما در این ماه مبارک به هوای نجـفـیم دلـمـان وقـت منـاجـات دم ایـوان است گـره کـور مــرا دسـت رقــیـه بـدهـیـد هرچه سختیست به یمن نفسش آسان است روزهام روضه اگر داشت خدا میخردش! خُرّم آن دیده که در روضه فقط گریان است دم افــطـار مـن از آب ســــوالـی دارم آب! دیدی چقدر کام حسین عطشان است؟ تشنهای ماند و سپاهی که همه سیرابند دشنه همسوخت دلش! شمر ولی خندان است آی مــادر تو دگـر جـانب گـودال نـرو خاک عالم به سرم یوسف تو عریان است
: امتیاز
|
مناجات ماه رمضانی با خداوند رحمان
من بدی کـردهام اما تو مـرا بد نـزنی بعد یک عمر که این بندهات آمد نزنی باز کـن بـند اسـیـری ز گـرفـتاری را من خجـالـت زدهام بیـشـتر آبم نـکـنی به تو اصلا نـمـیـاید که حـسـابم نکنی معصیت کردم و هر بار تو ستار شدی من گنهکار و تو آن خالـق غـفّار شدی آمـدم تـا سـحــر شـام سـیـاهـم بـاشـی تـیـشـۀ بت شـکـن بـار گـنـاهـم بـاشی بین آغـوش گرفتی تو مرا حس کردم تا به کی منـتـظر دست تـلـنگـر باشـم آمـدم پـای مـناجـات تو دم خـور باشم یا الـهی تو نـجـات از ته چـاهـم دادی هرکجایی که کریم است دوتا مسکین هست هرکجا دست دعا هست یقین آمین هست من به رحمانیت دست تو ایـمان دارم هـر قـدم در پی دلـدار دلـم میلـرزید مینهم سر روی دیـوار دلم میلرزید روزه داران پـریــشـان تـو یـا ثــارلله
: امتیاز
|
مناجات ماه رمضانی با خداوند رحمان
دیگر ز تو نام و نشان در کارهایم نیست ایمان به تو در ذکر یا غفارهایم نیست آنقـدر بیپـرده گـناه و معـصیت کردم دیگر اثـر در ذکر یا ستـارهایم نیست هرچند توبه میکنم روزی هزاران بار اما پشیمانی در این تکـرارهایم نیست هر روز و شب نام تو در گفتارهایم هست اما نـشانی از تو در کردارهایم نیست این توبههای من خودش هم توبه میخواهد انگـار امیـدی به استـغـفـارهایم نیست دیگر سحرهایم ندارد رنگ و بویت را دیگر صفا در سفرۀ افـطارهایم نیست
: امتیاز
|
مناجات ماه رمضانی و شرح حال ما
تـوبـهای مـیطـلـبد عـفـوِ اِلهِ من و تو که کـند رحم به این ناله و آهِ من و تو لطف حق منتظرِ بارشِ چشمان کسیست تا بشویَـد گُـنه از روی سیـاهِ من و تو ابرِ رحمت چکد از گوشۀ چشمان دعا قدرتی هست در این توشۀ آهِ من و تو یک قَـدَم مانده به تـقـدیرِ شب قـدر بـیا نیست جُـز آهِ سحـرگاه، پـناه من و تو گِرِهی باز کن از رشتۀ غمهای بزرگ تا گِرِه وا شود از ابروی ماه من و تو چشمِ دل ماند ز دیدارِ نگـارندۀ خویش ای دل اینجاست خدا چشم به راه من و تو چـشمۀ آب بقـا گر چه نَخُـشکد هرگز؛ پس چه شد یک شبه خشکید نگاه من و تو؟ برو ای اهل ریا، خشک مکن دریا را با خـدایـنـد خـلایـق، نه سپـاه من و تو بس کـن ای مـدّعـیِ دیـنِ نـفـاق آلـوده شهرمان تیره شد از رنگِ گناه من و تو علّتِ اینکه نیامد پـسرِ فـاطمه چیست؟ مانـده در پـردۀ اعـمالِ تـبـاهِ من و تو! گر شَوَد دستِ تـوسّل ز ولایت کـوتاه سامـری میشکـند قُـبح گـناه من و تو هدف از خلقتِ ما معرفت محبوب است این جهان نیست قدمگاهِ رفاه من و تو نور ما نور حسین است؛ خـدا میداند کـربـلای دلِ ما هـست گُـواه من و تو
: امتیاز
|